کافی ست دلت بهار باشد ...
از اشک تو سبز می شود خار ...
از خنده ات آب می شود برف...
در دست تو لانه می کند سار ...
کافی ست بخواهی ...
آسمان را بر اسب سیاه شب، سواره...
دست تو به ماه می رسد ...
باز از پنجره می چکد، ستاره....
بذر از تو و صد جوانه از من...
کافی ست که با زمین بگویی ...
سرخ ترین عاشق از تو سرسبز ترین ترانه از من ...
کافی ست که وقت پرکشیدن ...
در چشم تو انتظار باشد ...
کافی ست بخوانی آسمان را...
****یا اینکه دلت بهار باشد*****
بیا ازخود برون قدری طبیعت را تماشا کن
تمام آنچه درروحت نهان گردیده افشا کن
ببین لبخند گل را چه چه شادقناری را
نوای عشق را گاهی قناری وار نجواکن
گریزان باش ازاین لحظه های شوم تاریکی
توهم باریکه ی نوری درون خویش پیدا کن
:: موضوعات مرتبط:
متفرقه ,
متفرقه , ,
:: بازدید از این مطلب : 439