کافی ست دلت بهار باشد ...
از اشک تو سبز می شود خار ...
از خنده ات آب می شود برف...
در دست تو لانه می کند سار ...
کافی ست بخواهی ...
آسمان را بر اسب سیاه شب، سواره...
دست تو به ماه می رسد ...
باز از پنجره می چکد، ستاره....
بذر از تو و صد جوانه از من...
کافی ست که با زمین بگویی ...
سرخ ترین عاشق از تو سرسبز ترین ترانه از من ...
کافی ست که وقت پرکشیدن ...
در چشم تو انتظار باشد ...
کافی ست بخوانی آسمان را...
****یا اینکه دلت بهار باشد*****
باید همیشه پشت به خورشید بایستی و بدانی که آفتاب در چه ساعتی غروب می کند.
سایه ها مرام عجیبی دارند
*می آیند عاشقت می کنند و دمِ غروب به دنبال بی سرانجامیشان می روند.
. همیشه در روزهای ابری نگرانم می ترسم سایه ای که عاشقش بودم راهِ خانه ام ر ا گم کند و دل به کسی ببندد که در جایی دورتر رو به خورشید قدم می زند.
:: موضوعات مرتبط:
متفرقه , ,
:: بازدید از این مطلب : 332